معرفی وبلاگ
اينجا قراره در مورد مطالبي كه مي بينم و مي شنوم و فكر مي كنم بنويسم!
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 254717
تعداد نوشته ها : 61
تعداد نظرات : 83
پیج رنک گوگل وصیت شهدا ذکر روزهای هفته اوقات شرعی
تفکرگاه
Rss
طراح قالب
GraphistThem220

 

يه مسئله ديگه هم اينه كه ما هميشه حسرت ايام گذشته و وقت‌هايي رو كه مفت از دست داديم، مي‌خوريم. مثلا من هميشه پيش خودم فكر مي‌كنم، اگه الان برگردم دوران دبيرستان، يا روز اول دانشگاه، يا اوائل ازدواج، يا دوران فعاليت‌هاي دانشجويي، خوابگاه، مادري و... چه كارها كه نمي‌كنم و متاسفانه اين افسوس، به جاي اين‌كه حداقل منجر بشه از حال خودم خوب استفاده كنم، فقط در حد همون افسوس، مي‌مونه.

و مسئله ديگه، اينه كه توانايي‌هاي ما آدما هميشه در مواجهه با مسئوليت‌ها و مشكلات و پذيرش نقش‌هاي بيشتر، شكوفا تر مي‌شن و همين مسئله هست كه باعث مي‌شه ما براي گذشتمون افسوس بخوريم. چون وقتي تو موقعيتي قرار مي گيريم با كلي بار مسئوليت بالاتر و تازه مي‌فهميم كه چقدر توانايي داريم و جربزه، اون موقع است كه مي‌گيم پس چرا از زمان‌هاي قبليمون خوب استفاده نكرديم. مثلا وقتي من هم دانشجو شدم  و همزمان هم دانشجو بودم و هم همسر و هم دختر بابا مامان، تازه فهميدم كه چه جوري مي‌شه، اين مسئوليت‌ها رو با هم جمع كرد و از عهده اين وظايف براومد. و يا وقتي نقش مادري يك نوزاد به قبلي‌ها اضافه شد؛ يا مادري يك كودك خردسال و بعد اضافه شدن نوزاد جديد و طي اين ايام، وظايف ديگه‌اي از قبيل عروس خانواده‌اي بودن، خواهر شوهر بودن و زنداداش بودن، انجام كار فرهنگي و مربي بودن و گاهي مشاور بودن، سنگ صبور بودن و  مسئول جايي و كاري بودن و ....همه اين وظايف و مسئوليت‌ها، نقش مديريت زمان رو پررنگ مي‌كرد و در نتيجه باعث مي‌شه به اين فكر بيفتم كه مثلا وقتي من با دو تا بچه و كلي وظيفi ديگه مي‌تونم ايام فرجه امتحاناتم رو طوري مديريت كنم كه به كلي كار برسم، پس چرا از ايام ديگه زندگي استفاده غير مفيد مي‌كنم و فقط به تماشاي گذر ثانيه‌هاي باارزش عمرم نشستم(افسوس:( ) و اصلا به خاطر همينه كه خيلي‌ها به راحتي تن به پديرش مسئوليت جديد و نقش جديد نمي‌دن، چرا كه فكر مي‌كنن با محول شدن يك نقش جديد بهشون، ديگه نمي‌تونن با آرامش به كارهاشون برسن و همه چي به‌هم مي‌ريزه.(مثلا خيلي از دختر و پسرا به همين دليل به سختي تن به ازدواج مي‌دن و يا خيلي از زوج‌هاي جوون، به سختي زير بار پدر و مادر شدن ميرن و يا شاغل شدن و يا در حال شديدش حتي ادامه تحصيل و شركت در كنكور و يا حتي تن دادن به مثل معروف دوري و دوستي و ...) ولي من خودم معتقدم كه اگه كسي با برنامه‌ريزي تن به هر نقش جديدي كه بده، كلي مديريت زمان ياد مي‌گيره و كلي به گنج بودن زمان معتقدتر و البته ملازم‌تر مي‌شه. بزرگي مي‌گفت گاهي اون موقع‌ها كه بچه نداشتم و يا يه دونه بچه داشتم ـ گرچه همون موقع هم به آدم برنامه ريز و دقيقي شهره بودم ـ رو با زمان حال خودم كه چن تا بچه دارم مقايسه مي‌كنم و واقعا مي‌بينم كه الان خيلي بهتر از لحظه لحظه‌هاي عمرم استفاده مي‌كنم و البته خيلي هم موفق ترم و آثار و فعاليت‌هاي بيشتري دارم و اين در حاليه كه خيلي ها به بهانه موفقيت‌هاي بيشتر و طي كردن پله‌هاي ترقي، از خيلي از نقش‌ها و وظايف جديد چشم مي‌پوشن.

 ــــــــــــــــــــــــــــ

پي‌نوشت: خدايا به من جرئت رويارويي و پذيرش نقش‌هاي جديد رو بده و كمكم كن كه هر چه بهتر و بيشتر مسلط شدن بر زمان رو ياد بگيرم و از اوقات محدود عمرم خوب‌تر استفاده كنم.


1391/11/18 2:3
X