معرفی وبلاگ
اينجا قراره در مورد مطالبي كه مي بينم و مي شنوم و فكر مي كنم بنويسم!
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 261119
تعداد نوشته ها : 61
تعداد نظرات : 83
پیج رنک گوگل وصیت شهدا ذکر روزهای هفته اوقات شرعی
تفکرگاه
Rss
طراح قالب
GraphistThem220

اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنا فيما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فيما بَقِىَ مِنْهُ

 


خدايا اگر در آن قسمت از ماه شعبان كه گذشته ما را نيامرزيده اى در آن قسمت كه از اين ماه مانده بيامرزمان.

دسته ها : درددل
1392/4/17 7:35

اتصال به حوزه و پیوند و ارتباط مستمر با حوزه، از مهم‌ترین نیازهای بصیرت است. بسیار داشته‌ایم در تاریخ که گرچه ظرفیتی واقعا عظیم برای رشد و بصیرت بخشی و هدایت را دارا بوده‌اند، به خاطر ضعف در این بخش، به بیراهه و کجراهه قدم نهاده‌اند. کسانی که از قضا ابتدای کار واقعا خوش درخشیده‌اند و دائم دم از انقلاب و امام و شهید زده‌اند؛ حتی خود چراغ بصیرت را برای دیگران روشن کرده‌اند و باعث عمق‌بخشی به بینش سایرین بوده‌اند، لیکن به مرور زمان و به خاطر عدم ارتباط مستمر با حوزه و فضلایش، به تدریج قدم در راه افراط و تفریط‌ها و درآخر انحطاط فکری و اخلاقی گذاشته‌اند و کار را بدان‌جا رسانده‌اند که ابتدا کم کم بر اساتیدشان خرده گرفته‌اند و چنان بر همان‌هایی که روزگاری دم از شاگردیشان می‌زده‌اند ، تاخته‌اند که تو گویی هیچ سنخیتی با آنان و در هیچ زمانی نداشته‌اند. تو گویی اصلا دشمن آناند و مأموریتشان نیست، مگر کوباندن و تخریب آن‌ها.

کم نیستند چنین نمونه‌هایی، افرادی همانند سروش، که ابتدای انقلاب اتفاقا حتی جلودار بودند برای برخی‌ها؛ یا خود آقای نوری‌زاد که مطالعه پیشینه‌اش، مایه تعجب است و یا برخی تئوریسین‌های دولت اصلاحات، که از نظر سابقه اتفاقا سابقه‌ای دلنشین و انقلابی دارند. حتی در زمان پیامبر مگر نبودند آنان‌که همراهان رسول اکرم بودند ولی بعدها قدم در وادی اشتباه نهادند و یا حتی کسی چون رئیس جمهور دولت دهم، که گرچه در دولت نهم واقعا امتیاز برترین رئیس جمهور را گرفت و بیشترین خدمات و کارها را انجام داد و بسیار به گفتمان ناب اسلامی خدمت نمود، لیکن به مرور و با فاصله گیری از خط اصیل و ناب حوزه و اساتید عالی‌رتبه، همان شد که نباید و چنان کرد که نمی‌بایست. تاریخ همواره تکرار می‌شود و از همین رو مولای متقیان توصیه به تاریخ‌خوانی و عبرت‌گیری از تاریخ می‌کند؛ و امروز این مائیم و امثال قدیانی‌ها و آهستانی‌ها که گرچه در برهه‌ای از زمان خوب عمل کردند، لیکن به مرور زمان چنان قدم در کجراهه‌ها نهادند که دیگر از نوشته‌هایشان، به جای بوی خدا بویی آزاردهنده بر مشام می‌رسد. البته همانند دیگر افراد مورد اشاره این‌چنینی، هم‌چنان، تا حدی از ادبیات مثبت و اسلامی ظاهرا استفاده می‌کنند، لیکن در ورای این ادبیات، تو گویی دیگر خدا و انقلاب رنگی ندارد. با ادبیاتی ظاهرا خدایی و انقلابی، ظاهرا مدافع خون شهدا و امام شهدا، خمینی عزیز و خامنه‌ای، دقیقا بر مرام و مسلک و عقاید همینان می‌تازند. درون را رها کرده و فقط به پوسته اکتفا کرده‌اند و این همان خطری است که نشأت می‌گیرد از عدم ارتباط مستمر و فعال با حوزه. همان که باعث می‌شود، بی‌توجه به جایگاه، بر بزرگان حوزه و انقلاب بتازی.

 

 

_________________

 

 

توضیح‌نوشت: منظورم از ارتباط مستمر با حوزه، در واقع نوشیدن آب است از سرچشمه. نمی‌شود که من نوعی پایه به پایه و از ابتدا شروع نکنم یادگیری الفبای بصیرت دینی را و به یکباره و با خواندن چند کتاب و چند واقعه، برای خود نظریه پردازی شوم و استاد بصیرت‌دهی به دیگران. باید خود از کلاس اول شروع کنم و به مرور و به تدریج، در هر پایه مشق کنم و کلنجار بروم با تمرین‌ها و قدم به قدم بجوم همه شبهات را و در کلاس درس و زیر نظر استاد ان قلت کنم و ایراد؛  و مدام سئوال بپرسم و جواب بشنوم تا به مقام استاد نزدیک شوم. نمی‌شود، به یک‌باره بدون گذراندن پایه‌های ابتدایی و بدون گیرکردن در مباحث و به جواب رسیدن و امتحان پس دادن، به یک‌باره بروم کتاب‌هایی از استاد را بخوانم که بعد از مثلا 30 سال تدریس، استاد آن‌ها را نوشته و فکر کنم که حالا که من "ی" را درس گرفتم و مشقش کردم، پس "الف"‌را هم آموخته‌ام و بعد هم بروم و بر کرسی استادی تکیه زنم و بر استاد هم بتازم که تو چه می‌گویی و هنوز چیزی نیاموخته‌ای و.... بدون درس و بحث و استاد، نمی‌توان به عمق مطالب رسید. بحث‌ها و کلنجارها لازم است، تا مطالب کاملا فهمیده شوند. نمی‌شود صرف خوش‌درخشی در صحنه‌ای، انگار کنی که دیگر شده‌ای مسئول بصیرت‌بخشی و بر اساتید خرده بگیری و گمان کنی آن استاد باید بیاید زانوی ادب بزند در برابرت و بهره ببرد از محضرت. آری قدم به قدم و مرحله به مرحله باید اول الفبا را بیاموزی و سپس شبهات را بجوی، تاحدی که کامل برایت شبهه شوند حقیقتا و بعد از آن جواب استاد را بر شبهه بشنوی و بعد نظر بدهی و باز جواب بشنوی و بحث کنی و...علاوه بر این‌که نفس گرم استاد حوزه، خود بخشی از آموزش است؛ تواضع و ادب در محضر استاد شرط است برای یادگیری. حضور در محضر استاد و شرکت در جلساتش، معارفی عمیق را بر جان و دل می‌نشاند. علاوه بر این‌ها ادامه ارتباط با اساتید و بحث با هم‌بحثی‌ها و در کل تعاملات حوزوی، همه عواملی هستند برای ارتقای آموخته‌ها و رشد و تعالی.

 

 

پس‌نوشت: در پست پیشین که نوشتم در بین مداحان، سلحشور به نظرم سرشار است از عمق و بصیرت و شعور، هم در همین راستا بود. زندگی‌نامه مداحان را که می‌خواندم، هم به همین نتیجه می‌رسیدم بیش از پیش، که کسی بصیرت و عمق سلحشور را ندارد. چرا که او خود هم حوزوی است و هم چشمش بر دهان فضلای حوزه و از همین روست که می‌بینی هر جا برای هر مناسبت سیاسی داخلی و یا خارجی، تجمعی هست، مداح بصیر که فقط به شور خواندن از حسین و اهل بیت اکتفا نمی‌کند، و مجلسش علاوه بر شور حسینی، حسین را بر روز تطبیق می‌دهد و از مجلس حسین برای زمان استفاده می‌برد. همان که امتیاز امام خمینی بود بر سایر فقها که گر چه آنان هم فقیه بودند، لیکن فقاهتی که عملی شد و نجاتبخش جامعه، در امام خمینی متجلی شد.

1392/4/15 13:9

جو واقعا واقعا خيلي رو آدم اثر مي‌ذاره ها. مگه نه؟!

به چند تا نمونه دقت كنيد:

** تو ماه رمضون و يا اعتكاف و حس و حال معنوي؛

** تو يه بيمارستان و يا ملاقات مريضي‌هاي سخت؛

** تو جو موسيقي و آهنگ شاد و يا برعكس غمگين؛

** شب امتحان و ساعات منتهي به امتحان و حس درس خوندن شديد؛

**  تو يه دوره آموزشي فشرده و... 

 

حالا غير از اين‌ها هم من يه چن تا نمونه بگم. اين‌كه بچه‌اي كه تو خونه تو جو قرآن و دعا و نماز باشه، مي‌بينيد كه خيلي با قرآن مأنوس مي‌شه. حتي مبناي علميش هم الان كشف شده، كه دانشمندا مي‌گن اگه مي‌خوايد بچتون وقتي بزرگ مي‌شه با يه چيزي مانوس باشه و يا يه هنر و علمي رو توش ماهر بشه، از همون دوران حاملگي بايد فضاسازي كنيد و مثلا براي آموزش انگليسي يا موسيقي، كاري كنيد كه مدام صداي موسيقي يا انگليسي به گوش جنينتون برسه و يا وقتي به دنيا اومد هم زياد از اين مدل سر و صداها تو فضاي خونه بذاريد پخش بشه. اين بالشتكاي قرآني هم كه الان استفاده مي‌شه دقيقا به خاطر همين كشف علمي هست.

حالا من چن تا تجربه از خونه خودم بگم: مثلا پسر خود من يه وقتايي تحت تأثير همچين جوي فوق‌العاده علاقمند بود به خوندن نماز شب و جالبه كه با وجوديكه زير 5 سال سن داشت، براي نماز شب بيدار مي‌شد. و يا يه مدت كه ما شبا برنامه تلويزيوني اسراء(مسابقه تلفني) رو مي‌ديديم كه همش در مورد قرآن بود و توش افراد با صوت‌هاي مختلف و به سبك قاريان مطرح بين‌المللي قرآن، قرائت مي‌كردند، و من و باباش هم با ذوق و شوق اين برنامه رو تماشا مي‌كرديم و از قرائت‌ها لذت مي‌برديم و از زيبايي قرائت‌ها صحبت مي‌كرديم؛ پسرم خيلي به قرائت علاقمند شد و هميشه وسط برنامه ذوق مي‌كرد و شروع مي‌كرد با صداي بلند به قرائت چن تا سوره‌اي كه حفظ بود و خودش رو هم از اون قاري‌ها خيلي برتر مي‌دونست و مي‌گفت ببين من چقدر عالي قرائت مي‌كنم!

يا مثلا يه وقتايي كه در حال حفظ سوره‌هاي جزء 30 خيلي مورد تشويق اطرافيان قرار مي‌گيره، حسابي جوگير مي‌شه و هر لحظه مي‌خواد بشينه هي سوره‌هاي مختلف رو حفظ كنه. حتي مثلا يه وقتي نصف شب و يا همزمان با پخش يه برنامه مورد علاقش، قرآنش رو برمي‌داره و شروع مي‌كنه به حفظ و يا قرائت با صداي خيلي بلند!

يا يه وقتي كه يه بازي كامپيوتري و يا يه كارتون جالب مي‌بينه حسابي جو اون بازي يا كارتون مي‌گيردش و تا مدت‌ها مطابق اون شخصيت‌هاي اصلي زندگي مي‌كنه و تو همه بازي‌هاش با همون شخصيت‌ها ولي به شكل خيالي همبازي مي‌شه و يا از همبازي‌هاش مي‌خواد نقش همون شخصيت‌ها رو بازي كنن و حتي وقتي از خواب پا مي‌شه در مورد لحظه‌هاي حساس كارتون‌ها و بازي‌هاش حرف مي‌زنه.

يا يه وقتي كه تو خونه يا مراسمايي كه مي‌ريم مداحي زياد مي‌شنوه، مي‌افته رو دور مداحي و مدام مداحي مي‌كنه؛ حتي از نوع من‌درآورديش.

يا اصلا خود ما بزرگ‌ترا مثلا وقتي به مجلس ختم عزيزي مي‌ريم تا يه مدت خيلي تو فكر مرگ هستيم و يا من خودم مثلا هر وقت يه خانمي با حجاب خوب مي‌بينم فكر مي‌كنم حجابم كمه و بايد بهتر حجاب داشته باشم و چادرمو سفت‌تر بگيرم و يا يه وقتي مثلا تو جو آدماي خيلي شوخ آدم قرار مي‌گيره، خيلي شبيهشون مي‌‌شه و صدالبته قرار گرفتن تو جو منفي هم، كاملا رو آأم اثرگذاره، حتي شده كمي نامحسوس.

يا جوگير شدن‌ها و موج‌هاي سياسي كه يه دفعه تو يه موجي، كلي آدم تحت تاثير جو مي‌رن كاري مي‌كنن كه لزوما تصميم عاقلانه‌اي پشتش نيست.

موارد از اين دست رو اگه هر كدوممون دقت كنيم خيلي ديديم تا حالا و باز هم مي‌بينيم. منظور من از زدن اين مثالا دو تا نكته است؛

يكي اين‌كه واقعا جو و رنگ اطرافيانمون خيلي خيلي روي ما و خانوادمون اثر مي‌ذاره و چقدر قشنگ معصوم فرمود كه "المرء علي دين خليله".

يكي ديگه هم مسئوليت ما در برابر اطرافيانمون، فرزندان و خواهر و برادر كوچكمون، پدر و مادرمون، دوستانمون و همكلاسي‌هامون و همسايگانمون كه گاهي حتي يك مدل رفتار و حركت ما چه اثري كه مي‌تونه روي ديگري بگذاره؛ چه برسه به كسايي كه زمان‌هاي بيشتري با ما سپري مي‌كنن و ما مي‌تونيم اون فضايي رو كه با اون‌ها در آن زندگي مي‌كنيم، به رنگ‌هايي مورد پسند خدا دربياريم و از اين فضا مدام استفاده و بهره الهي ببريم و برسونيم. والبته در اين راستا كار كردن سخته و نياز به ايده و فكر و طرح جالب و زيبا و جديد هم فراوان داره.

____________________

بدين‌وسيله اعلام مي‌كنم كه از ايده‌ها و نظرات  شما براي الهي رنگ كردن فضاي خانه، كلاس و جامعه به شدت استقبال مي‌كنمچشمك

1392/4/10 9:45
X