تو آغازين لحظات ماه ربيع- كه به قول مامانم و خيليهاي ديگه: ماه ربيع الاوله...هر كي نخنده تنبله- مي خوام بنويسم برا محرم و صفر. برا اين 2 ماه قشنگي كه به فرموده امام عزيزمون انقلاب رو زنده نگهداشتن و واقعا اگه اين 2 ماه نبود، اينقدر دل مردم صاف و خدايي نميشد و الحق و الانصاف بايد گفت كه محرم و صفر و خون خدا و زينب و عزاداري اين دو ماه از شاهكارهاي آفرينشه و خيلي دوستداشتني.
وقتي اين دو ماه هم تموم ميشه مثل شب عيدفطر، همراه اون خوشحالي عيد، يه حزن بزرگي هم گوشه دل آدم ميشينه كه خدايا اين سفره جمع شد و من...
خدايا اين محرم و صفر رو و اين عزاداريها رو آخرين، تو عمرمون قرار نده؛ ولي خدايا ايشاللا سال ديگه تو ركاب امام زمانت اين توفيق رو نصيب ماكن.
خدايا به خصوص من كه امسال خيلي بي توفيق بودم ونتونستم خوب استفاده كنم؛ رو توفيق بده از نوع زيادش تا از بقيه فرصتهاي اتفاقا زيادي كه جلو پام ميذاري، بتونم خوب استفاده كنم.
خدايا ممنونتم و شكرت. به خاطر همين عزاداريها و به خاطر هيئتها و به خاطر اينكه منو مجاور خواهر امام رضات كردي و به خاطر هزاران هزار تا چيز ديگه.
راستي ماه ربيع مباركتون باشه.
مي گن آيت الله بروجردي به خاطر اينكه از شيطان رودست نخورن و به اين راحتي اجازه ندن كه برا كسي عصباني بشن با خودشون عهد كرده بودن كه اگه يه وقتي براي كسي عصباني شدن خودشونو جريمه كنن كه 1 سال تمام روزه بگيرن. يه بار موقع كهولت سن(تو همان زماني كه مرجعي بودند و كلي برو بيايي داشتن) تو كلاس درسشون يكي از طلبه ها اصلا حواسش به درس نبود و آيت الله بروجردي هم هر كاري مي كردن، اون شاگرد حواسشو جمع درس نمي كرد. تا اين كه بالاخره آيت الله بروجردي سر اين شاگرد يه لحظه عصباني مي شن كه فلاني حواست كجاست؟ حواستو جمع كن ديگه.زمان اتمام درس اون روز، ايشون يادشون ميقته كه اي واي، چه كاري بود كه كردم و اون دنيا كارم گيره و يقمو مي گيرن و...و در نتيجه از آدرس اون شاگرد پرسان مي شن و جواب مي شنون كه امروز نميشه ديدشون. فردا صبح زود قبل از كلاس مي خوايد بريم دم خونشون. خلاصه فرداش، آيت الله ميرن دم خونه طرف و مي گن فلاني من ديروز برات عصباني شدم حالا اومدم دستتو ببوسم و عذرخواهي كنم تا حلالم كني. شاگرد هم مي گه: نه استاد اين چه حرفيه و من شما رو بخشيدم. ولي استاد زير بار نميرن و مي گن نه من حتما بايد دست شما رو ببوسم/شايد شما تو رودروايستي گير كرديد و مي گيد منو بخشيدين و خلاصه حسابي اصرار مي كنن تا اينكه شاگرده قسم ميخوره كه آقا باور كنيد شما رو بخشيدم و آقا هم ديگه اصرار نميكنن كه حتما دستشو ببوسن مه او اذيت نشه و بعد از فرداش به مدت 1 سال تمام غير از ايام روزه حرام روزه ميگيرن.
ديگه متن خودش كاملا گوياست و من واقعا موندم چي بگم.
جريمه به اين سنگيني/ اونم تو سن پيري سر كلاس درس و اونم برا شاگردي كه اصلا انگار تو كلاس نيست)/التماس برا حلاليت گرفتن و بخشيده شدن و تا دم در خونه طرف رفتن از سمت كسي كه آدم مشهوري هم بوده/عمل به جريمه اينچنيني تو اون سن و...
خدايا اون وقت ما تو اون دنيا ...
خدايا قسمت مي دم به خودت و بزرگيت كه ما رو ببخش و اين همه عصباني شدن هامون برا بچه و همسر و مادر و فاميل و دوست و آشنا و ... رو حلال كن.
ديشب و امروز بيشتر از هر چيزي تو فكر امام زمان و غربت و تنهاييش بودم. بميرم برا مولاي عزيزم كه اين همه سال از شروع غيبتش گذشته و هنوز به اندازه 313 تا يار اساسي براش جور نشده تا بتونه قيام كنه و هر صبح و هر شب بايد برا جد غريبش گريه كنه و دائم طلب فرج كنه تا انتقام خون خدا رو از دشمناي ناجوانمرد و ناجنسش بگيره.
خدايا نمي دونم مايي كه فقط اين روضه هاي واقعه كربلا و ايام اسارت بانوي صبر و استقامت و شجاعت و اهل حرم امام حسين(عليه السلام) و ماجراي اربعين رو مي شنويم و نمي تونيم تحمل كنيم و هاي هاي مي زنيم زير گريه/اون وقت به امام زمانمون كه خودش همه اين حوادث و وقايع رو به صورت مجسم مي بينه چي مي گذره و چه جوري قلب حضرت تحمل مي كنه اين همه مصيبت رو و بدتر از اون اين كه حضرت براي خونخواهي جدش بايد منتظر بمونه تا بلكه از بين اين همه آدمي كه به دنيا ميان و زندگي مي كنن و مي ميرن/ 313 تا يار پيدا كنه تا مرهمي براي اين داغ بزرگ باشه.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل نوشت1: خدا جونم به مولامون صبر و تحمل فراووون بده و به ما اين قدرت رو بده تا تحول اساسي تو خودمون ايجاد كنيم /از اون نوعي كه ما رو تبديل كنه به يار به معناي واقعي كلمه براي حضرتش. خدا جونم تو اين وقت مقدس با تمام وجودم ازت مي خوام كه منو آدم كن و كمكم كن و دستمو بگير تا قدم هام رو همه در راه تو بردارم و هميشه به هدف تو از آفرنشم و فلسفه وجودي خودم فكر كنم و اينقدر غرق كارا و چيزاي بيخود و بيهوده نشم
دل نوشت2: گريه...