سوره حمد:
1) به نام خداوند بخشنده مهربان؛
- آغاز هر كار هم با نام خدا و هم با ياد خدا؛ آمدن بسمالله در آغاز همه سورهها و توصيه به آغاز همه كارها با آن، بيانگر اهميت اين آيه است و زنگ اخطاري هميشگي است براي ما كه حواسمان به راه و اهدافمان باشد؛ آن هم در همه كارها و البته بسمالله رنگ الهي به كارهايمان ميدهد و كارهايمان را مقدس ميكند(عبادت ميكند) و در نتيجه بيمهشان ميكند. البته نكته ديگري هم هست و آن اينكه شروع كارها با نام خدا، مايه دلگرمي و پشتگرمي آدمي ميشود. چرا كه كار را با نام قدرتمندترين و رئوفترين و مهربانترين مهربانان شروع ميكنيم.
- رحمن: صفت رحمت عام خدا، رحمتي كه شامل همه ميشود، همه موجودات، اعم از حيوانات و جمادات و همه مدل انسانها، از مؤمن گرفته تا كافر.
- رحيم: صفت رحمت خاص خدا، كه ويژه عدهاي از برجستگان است. عدهاي از اوليا و برگزيدگان.
2) حمد و ستايش براي خداست؛ پروردگار جهانيان؛ و به عبارت برخي ترجمهها مخصوص خداست.
- حمد: ستايش همهجانبه و با تمام وجود، ستايشي خاص براي معبود. حمد هم ستايش و مدح است و هم شكر. اولي از جهت كمال و جمال خدا و دومي به جهت احسانها و نعمات خداوند.
- رَب: پرورشدهندهاي در استمرار زماني براي بندگان.
- عالمين: جهانيان، همه موجودات و نه فقط عده محدود مثل انسانها و يا بندگاني خاص. پس ما هم جزئي از اين عالم با بينهايت موجود هستيم(توجه به اين نكته بسيار بااهميت است)
- رب العالَمين: يك خدا براي همه چيز و همه عالميان؛ يعني مهر بطلان بر ربالنوع داشتنها كه در جاهليت مرسوم بود. و از جهت ديگر ربالعالمين يعني تربيت و پرورش همه عالميان دست خداوند است و معناي ديگرش هم اين است كه امكان رشد و تربيت در همه موجودات وجود دارد.
- هر كس هر جايي هرگونه شكر و ستايشي مي:ند در واقع به نحوي شكر و ستايش سرچشمه آن شي يعني خدا را هم ميكند؛ حال به هر زبان و بياني و در هر مكاني كه باشد.
- مخصوص بودن حمد براي خدا كه البته حمد براي ديگران اگر به امر خدا و در خط و مسير او باشد، منافاتي با اين اختصاص ندارد.
- آغاز كار پس از نام خدا، حمد خداست كه توصيه شده اول دعاهايمان هم همين حمد را داشته باشيم و اين عبارت براي حمد خدا، بهتر از هر عبارت ديگري است و در جاي ديگر قرآن هم خدا ميفرمايد« و آخر دعواهم أن الحمد له رب العالمين» يعني آخرين سخن بهشتيان هم همين عبارت حمد مخصوص خداست؛ ميباشد.
3) بخشنده مهربان؛
- تربيت الهي بر اساس لطف و رحمت است. چرا كه در كنار رب العالمين از عبارات رحمت خدا استفاده كرده است.
- خداوند رحمت را بر خود واجب كرده است«كَتَب رَبُّكُم عَلَي نَفسِهِ الّرحمَة» و رحمت او بر همه چيز گسترده است«وَ رَحمَتي وَسِعَت كُلَّ شَيء»
4) مالك روز جزا؛
- مالك: همه بندهايم و او مالك ماست. پس بايد حواسمان باشد كه اعمال و رفتارمان، در خور بندگي باشد.
- يومالدين: روز دين يا روز جزا: اگر به معناي روز دين بگيريم شايد مراد اين باشد كه روزي كه از دين آدميان سؤال ميشود يا روزي كه دين همگان مشخص ميگردد. و در مورد دين هم در قرآن داريم كه«انَّ الدّينَ عندَاللهَ الاِسلام» و نيز »للهِ الّدين الخالص». و اگر به معناي روز جزا در نظر بگيريم شايد مراد اين است كه روزي كه قرار است همه به جزاي اعمال خود برسند و همان روز قيامت. «يسئلونَ أيّان يوم الدّين» و در سوره ديگر ميفرمايد«ثُمَّ ما ادراكَ ما يَوم الدّين. يوم لا تَملِكُ نفسٌ لِنَفسٍ شيئا و الامرُ يومئذ لله»: يعني درباره «روز قيامت ميپرسند كه وقتش كي خواهد بود؟» و نيز«نميداني روز دين(روز قيامت) چه روزي است؟ روزي كه هيچ كس بر كس ديگر كارايي ندارد و تنها حكمفرما خداست» يعي در آن روز مالك بودن خدا بسيار واضح است و هيچ كس ديگر هيچ شعاعي از مالكيت را ندارد و همه واسطهها برداشته ميشود و نه اعضا و جوارح ميتوانند خلاف كنند و به فرمان ما باشند و نه فرزندان و والدين و بستگان توانايي انجام كاري براي ما دارند و همه در محضر تنها مالك حاضر ميشويم. و در هر صورت اين آيه پس از آيات حمد و ستايش خدا و نيز بشارت دادن بر رحمت خدا، به ما هشدار ميدهد كه همين خداي بخشنده مهربان، مالك و صاحب روز رستاخيز هم هست و در واقع بلافاصله پس از ايجاد حس رجا، حس خوف را هم در بندگان ايجاد ميكند تا اين دو را توأمان داشته باشيم(ما هم بايد حواسمان باشد كه اين دو را در مسائل تربيتي توأمان داشته باشيم) و بيش از حد دل، خوش نكنيم و حواسمان به عبد بودنمان و اعمالمان باشد و همچنين اين مسئله را به ما ميباوراند كه همان خداي مهربان و بخشنده مالك روز جزاست. پس نبايد از رحمت خدا نااميد باشيم و از فرداي قيامت خود هراسناك باشيم، چرا كه اگر به درگاه خداي مهربان و بخشنده توبه و انابه كنيم، چون او مالك روز جزاست، ميتوان به سرانجام اميدي داشت.(مؤيد قرآني ديگر: «نبّيء عبادي انّي أنا الغفور الرحيم. و انّ عذابي هُوَ العَذاب الاليم» يا «قابِلِ التّشوب شديد العِقاب») در ضمن اين آيه آيندهنگري را هم در ما تقويت ميكند.
- خداوند را بايد از جهات مختلف عبادت كرد و حمد و سپاسش را بهجا آورد: به خاطر كمال ذات و صفاتش«الله» و به خاطر احسان و تربيتش«ربّ العالمين» و به خاطر اميد و انتظار بر رحمتش«رحمن الرحيم» و به خاطر قدرت و مالكيتش«مالك يوم الدين».
5) فقط تو را عبادت ميكنيم(ميپرستيم) و فقط از تو ياري ميجوييم.
- ايّاكَ نَعبُدُ: فقط تو را ميپرستيم. تأكيد بر پرستشي منحصر در خدا.
- ايّاكَ: نشاندهنده حضور و از طرفي ميدانيم حضور باعث بهرهگيري و اثر بيشتر است؛ پس ما كه در حالت حضور از خدا ياري ميخواهيم، اثر بيشتر و بهتري خواهيم گرفت. دو بار آمدن«ايّاك» نشانگر شيرين بودن ارتباط با محبوب و معبود است.
- نعبُدُ: عبادت ميكنيم، پرستش ميكنيم. پس حواسمان باشد كه معبودمان خدا باشد و بنده زر و زور و تزوير( مقامات و ماديات و نفسانيات) نباشيم. ولي متاسفانه بسياري مواقع و البته در بسياري موارد چنان در مسائل غرق ميشويم كه تو گويي بنده آن مسائل شدهايم. پس اينجا تأكيد ميكند كه فقط خدا را عبادت ميكنيم و براي او عبد هستيم و در عين حال ريا تذكر ميدهد كه مراقب باشيم ريا هم نكنيم. همچنين «نَعبُدُ» نشان ميدهد، مسلمانان همگي در يك خط هستند و بايد باشند.
- ايّاك نَستَعين: فقط از تو ياري ميجوييم. فقط از تو كمك ميخواهيم. اين آيه هم طلب كمك را منحصر ميكند در خدا. آنهم هر گونه كمك و ياري جستني را. ذيل اين آيه بايد حواسمان را جمع كنيم كه كمككننده اصلي خداست و بس و ساير موارد از پزشك گرفته تا هر كدام از مشاغل و يا اتفاقات، وسيلهاند و اگر كمك و اراده «او» نباشد، هيچ كمكي به حال ما افاقه نخواهد كرد و البته بايد حواسمان باشد ياريخواهي از وسيله مورد توصيه هست، ولي همزمان با استفاده از وسيله بايستي حواسمان باشد كه همهكاره و اصل كاري، خداست و بس! همچنين ياريخواهي از خدا، پشت ما را به شدت گرم ميكند تا ديگر همهجا بدانيم كه قدرتي بس بزرگ كمكحالمان است؛ يعني ترس را از دل ما ميبَرَد.
- اينكه اول ميگويد«نَعبُدُ» و بعد ميگويد«نَستَعين» يعني براي ياريخواهي از خدا، اول بايد حق عبادتش را به جا بياوريم. نيز، ما در عبادت هم بايد از خدا كمك بخواهيم«و ما كَنّا لِنَهتَديَ لولا أَن هَدانا الله»؛ به عبارت ديگر، خواست خداوند بر خواست بنده مقدم است و چون عبادت خواسته خداست، مقدم بر استعانت، كه خواسته بنده است، ميباشد، نيز عبادت وسيله استعانت و استمداد است، پس بايد بر آن مقدم باشد.
- مقدم بودن «ايّاكَ نَعبُدُ» بر «ايّاكَ نَستَعين»، باعث ميشود كه آخر آيات سوره حمد از نظر آهنگ با هم موزون و متناسب و هماهنگ باشند و اين يعني ارزشگذاري بر زيباييهاي كلامي.
- چون خدا«الله» است؛ يعني جامع تمام كمالات، و نيز منبع مهر و رحمت است«الرَّحمن الرَّحيم» و ما آيندهنگريم و از آينده دور ميترسيم و او مالك آن روز دور است«مالِكِ يَومِ الدِّين»، پس بايد فقط خدا را پرستش كنيم«ايّاك نَعبُدُ» و بايد فقط از او ياري بخواهيم«ايّاكَ نَستَعين» و نبايد به سوي غير«او» برويم. .در واقع اين مراحل يك استدلال عقلي بود. همچنين نشانگر ادب بود؛ چرا كه گام به گام نزديك شديم تا بگوييم« تو را ميپرستيم»
- مراحل پرواز معنوي: ثنا، ارتباط و دعا.
- در آيات قبل خطاب از نوع غايب بود و در اين آيه از غايب. به متكلم، آنهم از نوع جمعش تبديل شد. يعني پس از ستايش، تبشير و انذار، حال با حالتي خاضعانه و با اعتراف به بندگي و نيازمندي با خالق سخن ميگوييم و اين تغيير حالت، هم نشانگر اهميت جمع است و هم نشانگر تأثير دعاي جمعي(همه فقط از تو ياري ميجوييم) و شايد نشانگر اين هم باشد كه اصل بر جماعت است؛ در عباداتي چون دعا و حتي نماز و فرادي مربوط به اوقات عذر است. نيز تو گويي منِ بنده اعتراف ميكنم كه من به تنهايي لياقت عبادتي در خور نيستم و به نمايندگي از همه بندگان و موحدان سخن ميگويم كه ما بنده توئيم و ما از تو ياري ميخواهيم.
- آيات قبل توحيد نظري و عملي را بيان نمود و اين آيه هم نشانگر توحيد عملي و عبادي است، تا در عبادت و بندگي و استمداد و ياريطلبي هم، فقط بر خدا تكيه كنيم و بنده زر و زور و تزويرهاي زمانه نباشيم.
6) ما را به راه راست هدايت فرما.
- إِهدِ: هدايت كن؛ هدايت در قرآن دو نوع است: هدايت تكويني و هدايت تشريعي. اولي يعني همان گرايش ذاتي و يا اميال فطري ما و ساير موجودات مثل زنبور پرندگان و سايرين و دومي يعني قانونهايي كه انبياي الهي براي ما تشريع كردهاند و ما موظفيم به اجرايشان.
- الصِراطَ المُستَقيم: راه راست. راه راست چيست؟ راه چه كساني است؟ شايد بتوان گفت راه انبيا، همان راه راست است. يعني ما از خدا ميخواهيم كه ما را در مسير انبيا قرار دهد و البته اولياي الهي و شهدا هم. يا راه بيانحراف و بي هر گونه افراط و تفريطي. به هر حال راه راست و قرارگيري در آن، آنقدر مهم است كه ما روزي 34 بار در نمازهايمان، آنرا از خدا طلب ميكنيم و بايد از ميان راههاي متعددي كه در پيش روي ماست، ما راه راست را انتخاب كنيم.
- راه مستقيم در قرآن:
- راههايي كه در قرآن ذكر شده برخي در پي ميگيرند: راه انبيا و راه خدا، راه شيطان و طاغوت و نفس، راه آبا و اجداد.
- قرارگيري در راه راست را هم بايد از خدا بخواهيم. يعني تا هدايت خدا نباشد، ما توان قرارگيري در اين مسير را نداريم و هر روز بايد 34 بار اين دعا را هم همه ما مسلمانان و هم حتي پيامبر و ائمه از خدا بخواهيم. آن هم در همه كارهايمان.
- راه مستقيم در قرآن:«إنَّ رَبّي عَلي صراطٍ مُستَقيم»، «إنَّكَ لَمِنَ المُرسَلين عَلي صراطٍ مُستَقيم»، «وَاَنِ اعبُدوني هذا صراط مُستَقيم»، «وَ مَن يَعتَصِم بِالله فَقَد هُديَ إِلي صِراط مُستَقيم»
- راه راست يا راه معتدل و بي افراط و تفريط در قرآن: «كُلوا وَاشرَبوا وَ لا تُسرِفوا»، «لا تَجعَل يَدَكَ مَغلولةً إلي عُنُقِكَ و لا تَبسُطها كُلَّ البَسط»، «الَّذينَ إذا أَنفَقوا لَم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواما»لا تَجهَر بصلواتك و لا تخافت بها وابتغِ بينَ ذلك سَبيلا»،« وَبالوالدين احسانا...ولا تَطِعهُما»،«اَشِدّاءُ عَلَي الكُفّار ...رُحَماءُ بَينَهُم»،« امُنوا ...عَمِلواالصّالِحات».
7) راه آنان كه بديشان نعمت دادهاي، نه آناني كه بهشان غضب كردي و خشم گرفتي و نه گمراهان.
- اَنعَمتَ: نعمت دادي. پس تقسيم نعمت و روزيدهي بر عهده خداست؛ يعني هيچ كجا از نبودها و فقر نااميد نشويم و همواره از خدا كه نعمتدهنده حقيقي است، طلب نعمتها را داشته باشيم و به خاطر برخي نبود امكانات، برنامه ريزيهايي مثل ازدواج و فرزنددار شدن و تحصيل و ... را تعطيل نكنيم و توكلمان بر خدا را بيشتر كنيم. همچنين اين كلمه نشان ميدهد كه تقسيم تعمت بر عهده خداست، پس ما نبايد حسود باشيم كه چرا برخي بيشتر دارند و برخي، نه و در تقسيم تعمتها، راضي باشيم به رضاي خدا.
- غيرِ المغضوبِ عليهِم و لَاالضّالّين: در اين آيه صراط مستقيم را خداوند براي ما توضيح داده و شفاف كرده است و فرموده صراط مستيم، مسير آنان است كه خدا بهشان نعمت داده و البته مورد غضب واقعشدگان و گمراهان را از اينها حذف كرده است. ميدانيم خدا به همه نعمت داده(با توجه به صفت رحمانيتش). پس بايد دقت كنيم چه كساني مورد غضب بودهاند و هستند و نيز چه كساني گمراهانند. در جايي از قرآن، آمده كه اقوامي كه به سخن پيامبرشان گوش نسپردند و به تعاليمش بهايي ندادند، مورد غضب و عذاب خدا واقع شدند.(اقوام عاد و ثمود و بنياسرائيل و نيز فرعون و قارون و ابولهب) از طرفي گمراهان هم، همانهايند كه در مسير مستقيم الهي قرار نگرفتند و در واقع قدم در مسير بندگي و اطاعت حق تعالي ننهادهاند و راه حق را رها كرده به سراغ باطل ميروند. پس دايره صراط مستقيميها محدود شد در بندگاني كه با نعمتهايي كه از خداوند گرفتهاند، در مسير روشن و مستقيم طاعت و عبادت از خدا و رسولش قرار گرفتهاند. به عبارتي شايد بتوان گفت افرادي مثل انبيا و اوليا و شهدا و صالحان روزگاران.
پس ما بايد هم از خدا طلب كنيم كه در مسير مستقيم قرار گيريم و هم با تلاش بيوقفه، خود را در راستاي افرادي چون انبيا و اولياو صلحا و شهدا قرار دهيم و از هر گونه عملي كه موجب برتافتن غضب خدا ميشود و يا هر گونه خروج از مسير بندگي، همواره مواظبت كنيم. البته اين عبارت، برائت از اهل باطل را هم گوشزد ميكند(تبري) و نيز تولي را هم؛ با درخواست قرارگيري در زمره نعمتدادهشدگان.
- حال ببينيم آنها كه مورد غضب قرار گرفتند، چرا اينطور شدند؟ در خود قرآن براي هر كدام دلايلي آورده شده و ما با دانستن آنها بايد تلاش كنيم جزء چنين دستههايي نباشيم.در مورد قوم بنياسرائيل، خدا ميگويد:«وباؤوا بِغَضَبٍ مِنَ الله»؛ به علت تغيير در رفتار و كردارشان،دانشمندان يهود دستورات و قوانين آسماني تورات را تحريف كردند«يُحَرِّفونَ الكَلِمَ» و تجار و ثروتمندان هم به ربا و حرامخواري و رفاهطلبي روي آوردند«وَ أَخذِهِمَ الرِّبا» و عامه مردمشان هم در برابر دعوت به جهاد و مبارزه، به علت تنپروري و يا ترس از رفتن به جبهه و ورود به سرزمين مقدس، سر باز زدند و سر دادند«ما حوصله جنگ را نداريم»«فَاذهَب أَنتَ وَ رَبّك فَقاتلا إِنّا هيهُنا قاعدون». پس ما در هر نماز از خدا ميخواهيم كه نه اهل تحريف آيات آسماني باشيم و نه اهل رباخواري و نه اهل فرار از جهاد در راه حق و به سراغ باطل رفتن و نه آنان كه پيروي هوي و هوس خود و ديگران ميكنند و يا در دين خود غلو ميكنند. اين دو عبارت آخر ويژگي اهل كتاب است كه گمراه شدهاند و در آيه 77 سوره مائده به آن اشاره شده است.
- خدا در قرآن چه كساني را مصداق نعمت دادن خود معرفي كرده است؟در آيه 69 سوره نساء پاسخ آمده است:«اولئِكَ مَعَ الَّذين أَنعَمَ الله عَلَيهِم مِنَ النَّبيين و الصِّديقين و الشهداء والصّالحين»
- در واقع خدا با معرفي«أَنعَمتَ» براي ما الگو مشخص كرده است.
- كلمه«أَنعَمتَ» به خدا نسبت داده شده، ولي در مقابل نفرموده« غَضِبتَ»؛ يعني نعمت از سمت خداست، ولي اين مائيم كه خود را دچار غضب خدا ميكنيم.
- اينكه در هر نماز از مغضوبان ابراز تنفر ميكنيم، جامعه اسلامي را در برابر پذيرش حكومت آنان مقاوم و پايدار ميكند«لا تَتَولّوا قوماً غَضِبَ الله عَلَيهِم» . تنفر از گمراهان هم يعني تنفر و برائت و انزجار از افراطيون در عقيده، بدسابقهها و پيروان هوي و هوسها.