معرفی وبلاگ
اينجا قراره در مورد مطالبي كه مي بينم و مي شنوم و فكر مي كنم بنويسم!
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 260693
تعداد نوشته ها : 61
تعداد نظرات : 83
پیج رنک گوگل وصیت شهدا ذکر روزهای هفته اوقات شرعی
تفکرگاه
Rss
طراح قالب
GraphistThem220

 

هميشه مي‌شنيدم كه احترام سيدها رو بايد خيلي زياد نگه‌داريم. ولي هيچ وقت به شكل جدي و مستند رو اين مسئله دقت نكرده بودم. و من شخصا با وجودي‌كه سيد هستم و به همين خاطر با سيدهاي زيادي از پدر و خواهر و برادر گرفته تا عمه و عمو و بچه هاش و حالا غير اون سيد فاميل يا غير فاميل در ارتباطم، اعتراف مي‌كنم كه حقوق سيدها رو اون‌جور كه بايدT رعايت نكردم و اميدوارم كه خدا كمكم كنه كه از اين به بعد تو اين زمينه حواسمو بيشتر جمع كنم و  از اين به بعد احترام اولاد پيغمبر رو داشته باشم.

حالا چطور شد كه منT بعد اين همه سال تازه به ياد احترام به سادات افتادم؟!

حقيقتش تو همسايگي ما سيدي زندگي مي‌كنه كه دختراي كوچيكش زياد ميان دم در خونه‌ي ما تا با پسر من و اسباب بازي‌هاش بازي كنن، ولي چون خانواده و فرهنگ مناسبي ندارن، من اصلا نمي‌پسندم كه با پسرم بازي كنن. حالا تا الان باز، پسرم هر از گاهي مي‌ذاشت بيان خونمون و باهاش بازي كنن، ولي جديدا خودش هم بي‌ميل شده و اصلا راهشون نمي‌ده و اونا طفلكيا رو از دم در مي‌رونه. منم تازه خوشحال شده بودم كه خب با كسي كه من تشخيص دادم نامناسبه، ارتباط نخواهد داشت؛ ولي تو همين اثنا يه دوستي بهم تذكر داد كه اونا سيدن(من قبلش نمي‌دونستم) و اولاد پيغمبر و يه ذره بيشتر حواسمو جمع كنم.

من تو اين فكرا بودم كه حاج آقا عالي(كارشناس برنامه سمت خدا)مطالب زير رو بيان كردن و من هم اونا رو سريع يادداشت كردم:

امام علي(عليه السلام) فرموده‌اند: من در روز قيامت شفاعت 4 گروه را مي كنم:

اول كسي كه احترام فرزندان مرا نگهدار.

دوم كسي كه نيازهاي آنان را برآورد.

و سوم كسي كه در رابطه با مشكلات فرزندان من سعي و تلاش كند.

چهارم هم كسي كه با قلب و زبان محب آنان باشد.

مرحوم آيت الله نخودكي اصفهاني مي فرمايند : من به هرجا كه رسيدم با سه چيز رسيدم : اول - احترام به سادات و فرزندان اهل بيت ، دوم - نماز اول وقت ، سوم - رزق حلال. مرحوم آيت الله تهراني  حدود بيست سال پيش از دنيا رفتند . ايشان از پيشگامان خدمت و احترام به سادات بودند . روزي هنگام پاسخ دادن به  يكي از شاگردان خود يك مقدار صداي خود را بلند كردند . بعد از درس، به شاگرد خود كه از سادات بود گفتند كه من بايد دست شما را ببوسم ، چرا كه صداي من بر فرزند زهرا (س) بلند شد  . يكي از شاگردان ايشان مي گويد من دو ساعت وقت ايشان را گرفتم و ايشان ايستاده پاسخ سوالات من را دادند . براي اين كار من خيلي خجالت    كشيدم  وگفتم من را حلال كنيد . ايشان گفتند مزاحمتي نبود اما چون اصرار مي كني من يك تقاضايي از شما دارم . روز قيامت وقتي كه من را احياناً به سمت جهنم مي برند ،   شفاعت من را نزد مادر خود زهرا(س) بكن .

1391/6/28 17:22
X