خیلی وقته مطلب نذاشتم، علاوه بر تنبلی، واقعا مشغلههام خیلی زیاد بود، ولی میدونم که دلیل نمیشه، ولی ...بگذریم.
خدای نازنین، 43 روز پیش یکی از بهترین و قشنگترین هدیههاش رو بهم داد. سومین باره که خدا این لیاقت رو بهم داده و یک انسان رو تو وجود من پرورش داده و منو به ارزش و مقام بزرگ "مادری" رسونده. به نظر من، واقعا بزرگترین مقامی که خدا میتونه به یک خانم هدیه بده، مقام "مادری"ه و شیرینترین و لذیذترین مقام هم همینه. و من هر چقدر هم که خدا رو به خاطر این نعمت وصفنشدنی و فوقالعاده بزرگش، شکر کنم، اصلا حساب نمیشه.
خدای مهربون و عزیزم، بینهایت بار به خاطر این هدیهی قشنگت، ممنونتم و خواهش میکنم توانایی پرورش این هدیهات رو هم به بهترین شکل بهم بدی.
با توجه به همین نعمت و هدیهی جدید خدا،بیش از40 روز بود که نتونستم برم زیارت حرم بیبی و جمکران و بالاخره دیروز قسمتم شد برم زیارت حضرت معصومه سلامالله علیها.
البته کلا از حدود 4 ماه پیش، خیلی کم توفیق داشتم برم جمکران، چون به خاطر شرایطم، موتورسوارشدنم، ممنوع بود و خب چون با بچهها و وسایل موردنیاز بچهها، بیرون رفتن بدون وسیله، سخت بود، خب، جاهای دور مثل جمکران و خونهی اقوام رو، کمتر میرفتم. البته به لطف خدا، فاصلهی نزدیک حرم رو به راحتی و به دفعات با بچههام میرفتم، ولی برای فواصل دور سخت بود. انشاءالله برای دفعات بعدی توی همچین شرایطی، ماشیندار میشیم(چشمک) و علاوه بر جمکران، جاهای دیگه، مثل گردش و خونهی فامیل و کلاس درس رو هم به راحتی، با ماشین خودمون میریم. البته همین الان هم با وجود دختر کوچولوم و دو تا گلپسرم، طبیعتا به راحتی نمیتونیم موتورسواری کنیم و در نتیجه بازهم به راحتی نمیتونیم دستهجمعی خیلی بیرون بریم و باید منتظر گذر روزگار باشیم(چشمک)
کلا یه وقتایی بعضی امکانات، تو زندگی بعضیها تفاوتهای زیاد و اساسی ایجاد میکنن. مثل همین سریال "قرعه"، مثلا من اگه یه بار تو یه قرعهکشی برنده میشدم، سربع ماشین میخریدم! چون اگه ماشین داشتم، فعالیت درسیم خیلی بیشتر میشد و خیلی راحتتر و سریعتر، دورههای درسیمو طی میکردم و مثلا مجبور نمیشدم این ترمم روبه شکل غیرحضوری بخونم و یا خیلی راحتتر و بیشتر هم به خونهی فامیل سرمیزدم و هم به تفریحات معنوی و غیرمعنوی( مثل هیأت و جاهای زیارتی و جاهای گردشی و پارک و...) به همراه بچههام میرسیدم( چون همسرم هم شرایط پرکاری داره و حتی تو شرایط غیرخاص مثل حدود این چهار و پنج ماه اخیر که من موتور سواری برام ممنوع بود، هم خیلی فرصت نمیکنه ما رو بیرون ببره) و الان اینقدر من و البته پسرام حسرت جمکران و ... رو نمیخوردیم. البته به رسم قشنگ شکرگذاری، واقعا باید ممنون خواهرم و دامادمون باشم که بارها ما رو هم خونهی اقوام چه داخل قم و چه بیرونش، بردن و هم جمکران. و حتی بعد از به دنیا اومدن دخترم هم خیلی دوستانه گفتن اگه نیاز به ماشین هست روی ما حساب کنید و این روحیهی کمک به دیگران واقعا خیلی قشنگه و البته طبیعتا کلی خیرمعنوی و دعای فرد کمکشونده رو نصیب فرد کمککننده میکنه. خدا بهشون خیر دنیا و آخرت رو و قشنگترینها رو بده.
نمي دونم چرا فونتاي وبلاگم به هم ريخته و هر كاري ميكنم درست نميشه! هر كدوم يه رنگ و يه سايز و ...
به قول بعضيها مملكته ما داريم!!!
اين انسان باعظمت، اين بانوى بزرگ اسلام بلكه بشريّت، توانست در مقابل كوه سنگين مصائب، قامت خود را استوار و برافراشته نگهدارد؛ حتّى لرزشى هم در صداى اين بانوى بزرگ از اينهمه حادثه پديد نيامد؛ هم در مواجههى با دشمنان، هم در مواجههى با مصيبت و حوادث تلخ، مثل يك قلّهى سرافراز استوارى ايستاد؛ درس شد، الگو شد، پيشوا شد، پيشرو شد.