معرفی وبلاگ
اينجا قراره در مورد مطالبي كه مي بينم و مي شنوم و فكر مي كنم بنويسم!
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 254364
تعداد نوشته ها : 61
تعداد نظرات : 83
پیج رنک گوگل وصیت شهدا ذکر روزهای هفته اوقات شرعی
تفکرگاه
Rss
طراح قالب
GraphistThem220

خیلی وقته مطلب نذاشتم، علاوه بر تنبلی، واقعا مشغله‌هام خیلی زیاد بود، ولی می‌دونم که دلیل نمی‌شه، ولی ...بگذریم.

خدای نازنین، 43 روز پیش یکی از بهترین و قشنگ‌ترین هدیه‌هاش رو بهم داد. سومین باره که خدا این لیاقت رو بهم داده و یک انسان رو تو وجود من پرورش داده و منو به ارزش و مقام بزرگ "مادری" رسونده. به نظر من، واقعا بزرگ‌ترین مقامی که خدا می‌تونه به یک خانم هدیه بده، مقام "مادری"ه  و شیرین‌ترین و لذیذترین مقام هم همینه. و من هر چقدر هم که خدا رو به خاطر این نعمت وصف‌نشدنی و فوق‌العاده بزرگش، شکر کنم، اصلا حساب نمی‌شه.

خدای مهربون و عزیزم، بی‌نهایت بار به خاطر این هدیه‌ی قشنگت، ممنونتم و خواهش می‌کنم توانایی پرورش این هدیه‌ات رو هم به بهترین شکل بهم بدی.

با توجه به همین نعمت و هدیه‌ی جدید خدا‌،بیش از40 روز بود که نتونستم برم زیارت حرم بی‌بی و جمکران و بالاخره دیروز قسمتم شد برم زیارت حضرت معصومه سلام‌الله علیها.

البته کلا از حدود 4 ماه پیش، خیلی کم توفیق داشتم برم جمکران، چون به خاطر شرایطم، موتورسوارشدنم، ممنوع بود و خب چون با بچه‌ها و وسایل موردنیاز بچه‌ها، بیرون رفتن بدون وسیله، سخت بود، خب، جاهای دور مثل جمکران و خونه‌ی اقوام رو، کمتر می‌رفتم. البته به لطف خدا، فاصله‌ی نزدیک حرم رو به راحتی و به دفعات با بچه‌هام می‌رفتم، ولی برای فواصل دور سخت بود. ان‌شاءالله برای دفعات بعدی توی همچین شرایطی، ماشین‌دار می‌شیم(چشمک) و علاوه بر جمکران، جاهای دیگه، مثل گردش و خونه‌ی فامیل و کلاس درس رو هم به راحتی، با ماشین خودمون می‌ریم. البته همین الان هم با وجود دختر کوچولوم و دو تا گل‌پسرم، طبیعتا به راحتی نمی‌تونیم موتورسواری کنیم و در نتیجه بازهم به راحتی نمی‌تونیم دسته‌جمعی خیلی بیرون بریم و باید منتظر گذر روزگار باشیم(چشمک)

کلا یه وقتایی بعضی امکانات، تو زندگی بعضی‌ها تفاوت‌های زیاد و اساسی ایجاد می‌کنن. مثل همین سریال "قرعه"، مثلا من اگه یه بار تو یه قرعه‌کشی برنده می‌شدم، سربع ماشین می‌خریدم! چون اگه ماشین داشتم، فعالیت درسیم خیلی بیشتر می‌شد و خیلی راحت‌تر و سریع‌تر، دوره‌های درسیمو طی می‌کردم و مثلا مجبور نمی‌شدم این ترمم روبه شکل غیرحضوری بخونم و یا خیلی راحت‌تر و بیشتر هم به خونه‌ی فامیل سرمی‌زدم و هم به تفریحات معنوی و غیرمعنوی( مثل هیأت و جاهای زیارتی و جاهای گردشی و پارک و...) به همراه بچه‌هام می‌رسیدم( چون همسرم هم شرایط پرکاری داره و حتی تو شرایط غیرخاص مثل حدود این چهار و پنج ماه اخیر که من موتور سواری برام ممنوع بود، هم خیلی فرصت نمی‌کنه ما رو بیرون ببره) و الان اینقدر من و البته پسرام حسرت جمکران و ... رو نمی‌خوردیم. البته به رسم قشنگ شکرگذاری، واقعا باید ممنون خواهرم و دامادمون باشم که بارها ما رو هم خونه‌ی اقوام چه داخل قم و چه بیرونش، بردن و هم جمکران. و حتی بعد از به دنیا اومدن دخترم هم خیلی دوستانه گفتن اگه نیاز به ماشین هست روی ما حساب کنید و این روحیه‌ی کمک به دیگران واقعا خیلی قشنگه و البته طبیعتا کلی خیرمعنوی و دعای فرد کمک‌شونده رو نصیب فرد کمک‌کننده می‌کنه. خدا بهشون خیر دنیا و آخرت رو و قشنگ‌ترین‌ها رو بده.

 

دسته ها :
1395/1/21 12:3

نمي دونم چرا فونتاي وبلاگم به هم ريخته و هر كاري مي‌كنم درست نمي‌شه! هر كدوم يه رنگ و يه سايز و ...

به قول بعضي‌ها مملكته ما داريم!!! 

دسته ها :
1393/2/31 6:36
  •      روز پرستار، سالروز ولادت حضرت زينب است؛ اين هشدار به زنان ماست: نقش خودتان را پيدا كنيد. عظمت زن بودن را در آميختن حجب و حيا و عفاف زنانه با عزت مسلمانانه و مؤمنانه، درك كنيد. زن مسلمان ما اين‌جور است.
  •  زينب (سلام اللَّه عليها)، هم در حركت به سمت كربلا، همراه امام حسين؛ هم در حادثه‌ى روز عاشورا، آن سختى‌ها و آن محنت‌ها؛ هم در حادثه‌ى بعد از شهادت حسين‌بن‌على (عليه‌السّلام)، بى‌سرپناهى اين مجموعه‌ى به جا مانده‌ى كودك و زن، به عنوان يك ولىّ الهى آنچنان درخشيد كه نظير او را نمي‌شود پيدا كرد؛ در طول تاريخ نمي‌شود نظيرى براى اين پيدا كرد. بعد هم در حوادث پى‌درپى، در دوران اسارت زينب، در كوفه، در شام، تا اين روزها كه روز پايان آن حوادث است و شروع يك سرآغاز ديگرى است براى حركت اسلامى و پيشرفت تفكر اسلامى و پيش بردن جامعه‌ى اسلامى. براى خاطر همين مجاهدت بزرگ، زينب كبرى (سلام اللَّه عليها) در نزد خداوند متعال يك مقامى يافته است كه براى ما قابل توصيف نيست.
  •  يك مقايسه‌ى كوتاه بين زينب كبرى و بين همسر فرعون، عظمت مقام زينب كبرى را نشان مي‌دهد. در قرآن كريم، زن فرعون نمونه‌ى ايمان شناخته شده است، براى مرد و زن در طول زمان تا آخر دنيا. آن وقت مقايسه كنيد زن فرعون را كه به موسى ايمان آورده بود و دلبسته‌ى آن هدايتى شده بود كه موسى عرضه ميكرد، وقتى در زير فشار شكنجه‌ى فرعونى قرار گرفت، كه با همان شكنجه هم - طبق نقل تواريخ و روايات - از دنيا رفت، شكنجه‌ى جسمانى او، او را به فغان آورد: «اذ قالت ربّ ابن لى عندك بيتا فى الجّنة و نجّنى من فرعون و عمله»؛ از خداى متعال درخواست كرد كه پروردگارا! براى من در بهشت خانه‌اى بنا كن. در واقع، طلب مرگ مي‌كرد؛ مي‌خواست كه از دنيا برود. «و نجّنى من فرعون و عمله»؛ من را از دست فرعون و عمل گمراه‌كننده‌ى فرعون نجات بده. در حالى كه جناب آسيه - همسر فرعون - مشكلش، شكنجه‌اش، درد و رنجش، درد و رنج جسمانى بود؛ مثل حضرت زينب، چند برادر، دو فرزند، تعداد زيادى از نزديكان و برادرزادگان را از دست نداده بود و در مقابل چشم خودش به قربان‌گاه نرفته بودند. اين رنج‌هاى روحى كه براى زينب كبرى پيش آمد، اين‌ها براى جناب آسيه - همسر فرعون - پيش نيامده بود. در روز عاشورا زينب كبرى اين همه عزيزان را در مقابل چشم خود ديد كه به قربان‌گاه رفته‌اند و شهيد شده‌اند: حسين‌بن‌على (عليه‌السّلام) - سيدالشهداء - را ديد، عباس را ديد، على‌اكبر را ديد، قاسم را ديد، فرزندان خودش را ديد، ديگرِ برادران را ديد. بعد از شهادت، آن همه محنتها را ديد: تهاجم دشمن را، هتك احترام را، مسئوليت حفظ كودكان را، زنان را. عظمت اين مصيبت‌ها را مگر ميشود مقايسه كرد با مصائب جسمانى؟ اما در مقابل همه‌ى اين مصائب، زينب به پروردگار عالم عرض نكرد: «ربّ نجّنى»؛ نگفت پروردگارا! من را نجات بده. در روز عاشورا عرض كرد: پروردگارا! از ما قبول كن. بدن پاره پاره‌ى برادرش در مقابل دست، در مقابل چشم؛ دل به سمت پروردگار عالم، عرض ميكند: پروردگارا! اين قربانى را از ما قبول كن. وقتى از او سؤال ميشود كه چگونه ديدى؟ ميفرمايد: «ما رأيت الّا جميلا». اين همه مصيبت در چشم زينب كبرى زيباست؛ چون از سوى خداست، چون براى اوست، چون در راه اوست، در راه اعلاى كلمه‌ى اوست. ببينيد اين مقام، مقام چنين صدرى، چنين دلدادگى نسبت به حق و حقيقت، چقدر متفاوت است با آن مقامى كه قرآن كريم از جناب آسيه نقل مي‌كند. اين، عظمت مقام زينب را نشان مي‌دهد. كار براى خدا اين‌جور است. لذا نام زينب و كار زينب امروز الگوست و در دنيا ماندگار است. بقاى دين اسلام، بقاى راه خدا، ادامه‌ى پيمودن اين راه به وسيله‌ى بندگان خدا، متكى شده است، مدد و نيرو گرفته است از كارى كه حسين‌بن‌على (عليه‌السّلام) كرد و كارى كه زينب كبرى كرد. يعنى آن  صبر عظيم، آن ايستادگى، آن تحمل مصائب و مشكلات موجب شد كه امروز شما مى‌بينيد ارزش‌هاى دينى در دنيا، ارزشهاى رائج است. همه‌ى اين ارزش‌هاى انسانى كه در مكاتب گوناگون، مطبق با وجدان بشرى است، ارزش‌هائى است كه از دين برخاسته است؛ اينها را دين تحويل داده است. كار براى خدا خاصيتش اين است.
  • حماسه‌اى كه بى‌بى زينب كبرى (سلام الله عليها) به‌وجود آورد، احياكننده و نگه‌دارنده‌ى حماسه‌ى عاشورا شد. عظمت كار زينب كبرى (عليهاالسّلام) را نميشود در مقايسه‌ى با بقيّه‌ى حوادث بزرگ تاريخ سنجيد؛ بايد آن را در مقايسه‌ى با خود حادثه‌ى عاشورا سنجيد؛ و انصافاً اين دو عِدل يكديگرند.

اين انسان باعظمت، اين بانوى بزرگ اسلام بلكه بشريّت، توانست در مقابل كوه سنگين مصائب، قامت خود را استوار و برافراشته نگه‌دارد؛ حتّى لرزشى هم در صداى اين بانوى بزرگ از اين‌همه حادثه پديد نيامد؛ هم در مواجهه‌ى با دشمنان، هم در مواجهه‌ى با مصيبت و حوادث تلخ، مثل يك قلّه‌ى سرافراز استوارى ايستاد؛ درس شد، الگو شد، پيشوا شد، پيشرو شد.

  • در بازار كوفه، در حال اسارت، آن خطبه‌ى شگفت‌آور را ايراد كرد: «يا اَهلَ‌الكوفَةِ يا اَهلَ الخَتلِ و الغَدرِ اَ تَبكونَ، اَلا فَلا رَقأَتِ العَبرَةُ وَ لاهَدَأَتِ الزَّفرَةُ اِنَّما مَثَلُكُم كَمَثَلِ التِى نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ اَنكاثاً» تا آخر؛ لفظ مثل پولادْ محكم، معنا مثل آبِ روان تا اعماق جانها مى‌نشيند. در آن‌چنان وضعيّتى زينب كبرى مثل خود اميرالمؤمنين حرف زد؛ تكان داد دلها را، جانها را و تاريخ را؛ اين سخن ماند در تاريخ؛ اين در مقابل مردم در محمل اسارت. بعد هم، هم در مقابل ابن‌زياد در كوفه، هم چند هفته بعد در مقابل يزيد در شام، با آن‌چنان قدرتى سخن گفت كه، هم دشمن را تحقير كرد، هم سختى‌هايى را كه دشمن تحميل كرده بود، تحقير كرد. شما مي‌خواهيد خاندان پيغمبر را به خيال باطل خودتان مغلوب كنيد، منكوب كنيد، ذليل كنيد؟ لِلهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنين. مجسّمه‌ى عزّت است زينب كبرى، همچنان‌كه حسين بن على (عليه‌السّلام) در كربلا، در روز عاشورا مجسّمه‌ى عزّت بود. نگاه او به حوادث با نگاه ديگران فرق دارد؛ [ با] آن‌همه مصيبت، وقتى دشمن مي‌خواهد او را شماتت كند، مي‌گويد: ما رَاَيتُ اِلّا جَميلاً؛ آنچه ديدم زيبا بود؛ شهادت بود، داغ بود، امّا در راه خدا بود، براى حفظ اسلام بود، ايجاد يك جريانى بود در طول تاريخ تا امّت اسلام بفهمند كه چه‌كار بايد بكنند، چگونه بايد حركت كنند، چگونه بايد بايستند.
  •   اين كارِ بزرگِ حماسه‌ى زينبى است؛ اين عزّتِ ولىّ خدا است. زينب كبرى از اولياءالله است؛ عزّت او عزّت اسلام است؛ اسلام را عزيز كرد، قرآن را عزيز كرد. ما البتّه آن بلندپروازى را نداريم، آن همّت را نداريم كه بخواهيم بگوييم رفتار اين بانوى بزرگ الگوى ما است؛ ما كوچك‌تر از اين حرفها هستيم؛ امّا بايد به‌هرحال حركت ما در جهت حركت زينبى باشد؛ بايد همّت ما، عزّت اسلام و عزّت جامعه‌ى اسلامى و عزّت انسان باشد؛ همان‌كه خداى متعال با احكام دينى و شرايعِ بر پيغمبران، مقرّر فرموده است.
  • يكى از عوامل مولّد اين روحيّه و اين صبر در زينب كبرى (سلام الله عليها) و در ديگر اولياءاللّهى كه اين‌جور حركت كردند، صدق است؛ صادقانه با پيمان خداى متعال برخورد كردن، دل را صادقانه به راه خدا سپردن؛ اين خيلى مهم است.
  •  تا آفتاب درخشان خديجه ي كبري عليها السلام و فاطمه زهرا عليها السلام و زينب كبري عليها سلام مي‌درخشد، طرح‌هاي كهنه و نو «ضدّ زن» به نتيجه نخواهد رسيد و هزاران زن كربلايي ما نه تنها خطوط سياه ستم هاي ظاهري را در هم شكسته اند بلكه ستم هاي مدرن به زن را نيز رسوا و بي‌آبرو كرده و نشان داده‌اند كه حق كرامت الهي زن، بالاترين حقوق زن است كه در جهان به اصطلاح مدرن، هرگز شناخته نشده و امروز وقت شناخته شدن آن است.
دسته ها :
1392/12/21 9:49
X