معرفی وبلاگ
اينجا قراره در مورد مطالبي كه مي بينم و مي شنوم و فكر مي كنم بنويسم!
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 260623
تعداد نوشته ها : 61
تعداد نظرات : 83
پیج رنک گوگل وصیت شهدا ذکر روزهای هفته اوقات شرعی
تفکرگاه
Rss
طراح قالب
GraphistThem220
يه سري اختلافا و انتقادا و تذكرها، گاهي خيلي حال آدم رو مي‌گيره، خيلي! پريشب كه جاتون خالي جمكران بودم و با امام زمان خلوت كرده بودم، خيلي دلم گرفته بود و خيلي ناراحت بودم و واقعا مونده بودم كه خب وظيفه‌ي من چيه و چي كار بايد بكنم كه اين كدورت‌ها و ناراحتي‌ها پيش نياد.بعد از جمكران، شب تا ديروقت با همسرم راجع به ناراحتي‌هايي كه بين ما و كساي ديگه‌اي پيش اومده بود، صحبت كرديم، گرچه خيلي آروم‌تر شده بودم ولي بازم ته دلم ناراحتي شديدي داشتم و بيشتر خودم رو مي‌ديدم در برابر خدا و امام زمان و در مورد وظيفه و مسئوليتم گيج بودم و مستاصل. امروز صبح، بعد نماز كلي فكرم مشغول بود و ذهنم درگير، ولي بعد كه خوابيدم شايد مدت 3 يا چهار ساعت يه خواب خيلي خيلي ويژه ديدم كه خيلي حالم رو خوش كرد، بيش از حد! الان واقعا سرمستم و خوش و حتي يه لحظه خنده از لبم محو نمي‌شه. آخه واقعا خوابم خيلي ويژه بود.يه مهمون ويژه اختصاصي داشتم و تمام مدت با هم حرف زديم، مهمون خيلي خيلي ويژه بود و باعث شد حال من صد و هشتاد درجه، اصلا هزار درجه عوض بشه.
خيلي حس خوبيه اين مدل رفع ناراحتي، مگه نه؟!

دسته ها : درددل
1393/5/16 10:29
X